قبل ازورود به بحث اصلی خاطره ای را تعریف کنم. اوایل انقلاب برگزاری نماز جماعت درمدارس شور و حال خاصی داشت و ظهر هر روز اکثرا در حیاط مدارس بازمانده از قبل که نمازخانه ای نداشتند نماز جماعت پر جمعیتی برگزار می شد و گاهی نیز به علت فعالیت منافقین دو گروه نماز را جداگانه […]

چند نکته بی‌پرده در مورد حوزه‌های علمیه و آموزش و پرورش

قبل ازورود به بحث اصلی خاطره ای را تعریف کنم.

اوایل انقلاب برگزاری نماز جماعت درمدارس شور و حال خاصی داشت و ظهر هر روز اکثرا در حیاط مدارس بازمانده از قبل که نمازخانه ای نداشتند نماز جماعت پر جمعیتی برگزار می شد و گاهی نیز به علت فعالیت منافقین دو گروه نماز را جداگانه برگزار می کردند. ظهر یکی از روزهای سال ۱۳۶۰ وارد دبیرستانی باجمعیت ۴۰۰ نفر شدم که حتی ۱۰ نفرهم درحال نماز نبودند!

با تعدادی از دانش اموزان که صحبت کردم متوجه شدم به دلیل برخوردهای مدیر مدرسه که فردی معمم بود دانش آموزان از گرایش به مناسک دینی روی گردان شده بودند.البته ممکن است گفته شود مورد استثنایی بوده و قابل تعمیم نیست ولی می توان پرسید پاسخگوی این تعداد افراد این مدرسه چه کسی است؟

حال که بحث ورود دبیران روحانی به مدارس وتدریس دروس نه چندان مرتبط بالا گرفته است بدنیست به چند نکته توجه کنیم:

۱٫نوع بیان و گویش و مخاطب شناسی و تعامل و برقرار ارتباط با دانش آموزان نیازبه دانش و تکنیک خاصی دارد این دانش علاوه براکتسابی بودن و دروس تربیت معلم و تربیت دبیر با شاکله رفتاری و خلق و خوی معلمین نیز ارتباط مستقیمی خواهد داشت که میتوان در ویژگیهای ذاتی افراد طبقه بندی کرد.
وقتی دبیری در لباس عادی باشد کم دانشی یا برخورد نامناسب او به جایی لطمه نمی زند ولی اگر معمم باشد اساس قضاوت آنها نسبت به دین را خدشه دار می کند.

۲٫ بعضی فکر می کنند روی گردان شدن بخشی از جامعه ازدین ریشه در کتب درسی و معلم دارد و توصیه می کنند آموزش به دست مطلعین دینی سپرده شود درحالی که چنین نیست . خوب است به کتب درسی و معلمین قبل از انقلاب توجه کنیم که چه گونه انقلابیون سال ۵۷ باهمین ابزار تحویل جامعه شد.واقعیت این است که برعکس انچه همه می پندارند در دبیرستانها و دانشگاهها بیش از آن که مدرسین در شخصیت سازی موثر باشند فضای همکلاسان و خانواده و جامعه بیرونی تاثیر زیادتری دارد.

۳٫ گاهی به نظر می رسد افزایش طلاب و تحصیلکرده های حوزه های علمیه با نیاز کلی جامعه همخوانی ندارد. چون جامعه احساس نیازی نمی کند و مردم به آنها رجوع نمی کنند.
از سویی فارغ التحصیلان حوزه های علمیه، محل اشتغال کافی و همچنین درآمد کافی را ندارند و حوزه نیز از تامین شهریه آنها باز می ماند. دراین جا باید دید به چه میزان افزایش کمی آمار طلاب بر نیاز جامعه منطبق است و این که در هر شهر کوچک و بزرگی حوزه احداث میشود بر مبنای نیاز سنجی و کسب مجوز خاصی از مرکزی درقم هست یا این که بدون برنامه چنین اقدامی صورت میگیرد و انگاه با تورم فارغ التحصیل روبرو شده و برای اشتغال انها به مشکل بر میخورند؟ یکی از خطیبان استانداردی را برای نسبت جامعه به روحانی طرح کرده بودند خوب است این نسبتها واقع بینانه و براساس نیاز سنجی مخاطبین باشد.

۴٫پیشنهاد می کنم آموزش و پرورش و حوزه علمیه در سطح شهرهای بزرگ یک مدرسه مشترک تاسیس کنند و کارمندان ان را ازحوزه علمیه انتخاب کنند و در صورت استقبال و گرایش مردم به تدریج این مدارس را گسترش دهند.