از مجلس اول تا امروز در هر دوره‌ای افرادی بودند که به لابی من های مجلس معروف شدند؛ همان افرادی که گاهی به دلیل سوابق حضورشان در پارلمان، گاهی به خاطر فعالیت‌های سیاسی یا شأن و منزلت حزبی، یک سر و گردن بالاتر از دیگران بودند و توانستند از قدرت تاثیر گذاری بیشتری برخوردار باشند. […]

بیکاری لابی‌من‌ها در مجلس یازدهم /نبض پارلمان در دست تندروها

از مجلس اول تا امروز در هر دوره‌ای افرادی بودند که به لابی من های مجلس معروف شدند؛ همان افرادی که گاهی به دلیل سوابق حضورشان در پارلمان، گاهی به خاطر فعالیت‌های سیاسی یا شأن و منزلت حزبی، یک سر و گردن بالاتر از دیگران بودند و توانستند از قدرت تاثیر گذاری بیشتری برخوردار باشند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «مجلس روی انگشتشان می‌چرخد و از همه قدرت و توانشان استفاده می‌کنند تا حرفشان را به کرسی بنشانند»؛ این حکایت لابی‌من‌ها و تا حدی سلبریتی‌های مجلس است که معادلات پارلمانی را رقم می‌زنند و دسته و گروه‌های خود را دارند، گاهی هم آنقدر سنبه پر زوری پیدا می‌کنند که حرفشان تبدیل به نظر کلیت مجلس می‌شود.

از مجلس اول تا امروز در هر دوره‌ای افرادی بودند که به لابی من های مجلس معروف شدند؛ همان افرادی که گاهی به دلیل سوابق حضورشان در پارلمان، گاهی به خاطر فعالیت‌های سیاسی و شان و منزلت حزبی، یک سر و گردن بالاتر از دیگران بودند و توانستند از قدرت تاثیر گذاری بیشتری برخوردار باشند.

داستان لابی گری در مجالس یازدهم

داستان مجلس یازدهم با هیچ‌کدام از ادوار پارلمان شباهتی ندارد؛ اسفند ۹۸ در شرایطی یازدهمین انتخابات مجلس برگزار شد که نظارتی استصوابی شورای نگهبان کاندیداهای اصولگرایان را در یک صف عریض و طویل قرار داد و جریان رقیبش با معدود کاندیدای معروف روانه میدان رقابت کرد از سوی دیگر اتفاقات سیاسی و موج رد صلاحیت‌ها رمق را از مشارکت مردم در انتخابات گرفت و در نهایت مجلس یازدهم علاوه بر آنکه با کمترین نرخ مشارکت در تاریخ چهل ساله انقلاب اسلامی کار خود را آغاز کرد عملا به مجلسی دست چین شده از یک جریان سیاسی و حذف رقیب از صحن پارلمان تبدیل شد.

البته تفاوت‌ها تنها در نوع رقابت انتخاباتی ظاهر نشد و به فاصله چند روز بعد از آنکه مجلس رسما کار خود را آغاز کرد تمایزها در روش و منش اهالی خانه ملت با سلف خود نیز آشکار شد؛ از جدال‌ها و جنجال آفرینی‌ها گرفته تا بی‌نظمی‌های بی‌حد و حصری که در جریان صحن علنی به نمایش گذاشته می‌شد.

از آنجا که در این مجلس تنها صدای یک طیف سیاسی به گوش می‌رسد و صدای مخالفی وجود ندارد طبیعی بود که حداقل موضوع لابی‌گری برای جلب نظر نمایندگان چندان معنایی ندارد و تصمیمی که در تنها فراکسیون سیاسی گرفته می‌شود همان در صحن علنی پیاده سازی شود موضوعی که بی‌کم و کاست در این ۷ ماه اثبات شد.

البته با همه این تفاسیر تصور می‌شد چهره‌هایی که سابقه حضور در مجلس و عرصه سیاست دارند نبض پارلمان یازدهم را به دست بگیرند و در حکم سوپاپ اطمینان ظاهر شوند و هر جا لازم بود ترمز افراطی‌گری را بکشند. الیاس نادران، مرتضی آقاتهرانی، مصطفی میرسلیم، حمیدرضا حاجی بابایی، عبدالرضا مصری و … اینها از چهره‌های شناخته شده‌ای هستند که هرچند در بیرون از پارلمان یا در ادوار گذشته به عنوان مخالفان تند و تیز شناخته می‌شدند اما این روزها آنقدر سرعت غیرمجاز تندروی در خانه ملت جولان می‌دهد که حتی این چهره‌ها نیز سکوت اختیار کردند و کمتر در میدان لیدری و سخنرانی ظاهر می‌شوند.

در سوی دیگر میدان اقلیت ها هم در سکوتی عجیب فرو رفته اند، مسعود پزشکیان که پرسابقه ترین و بانفوذترین چهره این طیف از نمایندگان است نیز این روزها بنایش را بر گوشه نشینی و سکوت در گوشه ای از صحن گذاشته است و تحرکی از خود نشان نمی دهد.

لابیست‌های تاریخ ۴۰ ساله

«لابی‌گری پارلمانی» از همان آغاز تشکیل مجلس شورای اسلامی شکل گرفت حتی قبل‌تر از آن در مجلس شورای ملی‌ نقش و رنگ زیادی داشت. هرچند در دوره نخست مجلس، به دلیل عدم وجود مرزبندی‌های دقیق سیاسی کمی طول کشید تا معانی راست و چپ قوام یابد، اما حتی در همین مجلس نیز نمایندگان شاخصی در مجلس وجود داشتند که رابط پارلمان و گروه‌های سیاسی محسوب می‌شدند.

از میان چهره‌های برجسته حاضر در مجلس اول، می‌توان از علی اکبرهاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و علی اکبر ناطق نوری به عنوان مهمترین نمایندگان نزدیک به حزب جمهوری اسلامی یاد کرد. حزبی که با حضور در «ائتلاف بزرگ» انتخابات مجلس اول،اکثریت کرسی‌های این دوره را در اختیار داشت.از دیگر سو چهره‌هایی چون یدالله سحابی،مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی نیز بودند که لابی‌گران طیف نزدیک به نهضت آزادی به شمار آمده و رابط میان گروه‌های بیرون مجلس و نمایندگان به شمار می‌آمدند.

با حذف برخی جریانات و تقسیم‌بندی‌های جدید موسوم به چپ و راست درفضای سیاسی کشور،درمجلس دوم لابی‌گری‌های سیاسی بیشتر معطوف به جناح‌بندی‌های درون جریان انقلابی بود.درهمین راستا افزون بر نقش پررنگ‌هاشمی رفسنجانی در لابی‌گری‌های پارلمانی، از مهدی کروبی و محمد یزدی به عنوان نواب رئیس نیز می‌توان به عنوان لابیست‌های مشهور مجلس دوم نام برد.

لابی‌گری‌ها در مجلس سوم که در اختیار جریان چپ بود، متمایل به جریان خط امام شد و چهره‌های برجسته چپ سنتی چون مهدی کروبی در صدر لابیست‌های این دوره قرار گرفتند، هرچند نمی‌توان از نقش نمایندگان دیگری چون ‌هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی در این دوره صرف‌نظر کرد.

حکایت لابی‌من‌های مجلس چهارم متفاوت از مجلس سوم بود. در این مجلس با حذف تقریبا کامل جریان چپ، بار دیگر فرصت به لابی‌گرهای راست‌گرایی چون حسن روحانی و محمدرضا باهنر رسید. روحانی که حتی در دوره غلبه تفکرات چپ‌گرا بر مجلس، با تشکیل مجمع عقلا، نقش مهمی در بسیج نیروهای سیاسی در بیرون مجلس داشت، در این دوره نیز رابط مجلس و گروه‌های سیاسی به شمار می‌رفت. همین وضعیت، در مجلس پنجم نیز تکرار شد، هرچند لابی‌گرهای این دوره، طیف تازه‌ای از محافظه‌کاران بودند که عمدتا نزدیک به دولت سازندگی محسوب می‌شدند. عبدالله نوری، علی اکبر ناطق نوری، مصطفی معین و فائزه ‌هاشمی در این دوره مجلس نقش مهمی را در لابی میان جریانات سیاسی بیرون و درون مجلس عهده‌دار بودند.

با روی کار آمدن مجلس ششم چهره‌های سنتی جای خود را به نیروهای تازه نفسی داده بودند که می‌خواستند تغییرات اساسی ایجاد کنند؛ همین زمان بود که چهره‌هایی مانند بهزاد نبوی، محمدرضا خاتمی به مهمترین لابی‌ من‌های مجلس ششم معروف شدند. البته هرچند قدرت نفوذ این افراد با دیگران قابل مقایسه نبود اما مجلس ششم سلبریتی‌ها دیگری هم مانند محسن صفایی فراهانی ومحسن آرمین را نیز داشت که نقش پررنگی در معادلات پارلمانی بازی می‌کردند. در این میان مهدی کروبی نیز با قدرت نفوذش در میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در جایگاه ریاست مجلس نقش رابط مجلس اصلاح‌طلب با بدنه قدرت را به عهده گرفت.

از سوی دیگر هرچند اصولگرایان که در مجلس ششم چندان پرتعداد نبودند اما در جمع اقلیت آنها غلامعلی حداد عادل نقش زیادی داشت و به عنوان مهمترین لابی من جریان راست در مجلس ششم شناخته می‌شد.

با تحولات سیاسی مربوط به پایان دوره ششم که به ردصلاحیت جمع زیادی از نمایندگان اصلاح طلب انجامید، در این دوره، نقش لابیست‌های راست‌گرا بار دیگر برجسته شد و این بار جریان موسوم به آبادگران، در رایزنی‌های پارلمانی دست برتر را در اختیار داشتند. در این دوره بود که گوشه‌نشینان مجلس ششم همچون غلامعلی حدادعادل و حمیدرضا حاجی بابایی در کنار چهره‌های دیگری توانستند لابی‌من‌های برجسته پارلمان نام بگیرند.

محمدرضا باهنر نیز یکی از نمایندگانی بود که از همان مجلس دوم تا مجلس نهم در پارلمان حضور داشت؛ به زیر و بم‌های مجلس را خوب می‌شناخت او که روند تاثیرگذاری‌اش از مجلس چهارم به خوبی آشکار شده بود از مجلس هفتم و کمرنگ شدن حضور اصلاح‌طلبان به اوج خود رسید.

مجلس دهم متفاوت‌تر از ادوار گذشته ظاهر شد؛ مجلسی که نه مانند مجلس ششم اصلاح‌طلب بود و نه مثل مجلس هشتم و نهم اصولگرا. هرچند چهره‌های نام‌آشنا دیگر در این مجلس حضور نداشتند اما از آنجا که عملا سه فراکسیون امید، اصولگرا و معتدلین اکثریت را در دست نداشتند موجب شد تا قدرت لابی چهره‌هایی که تا امروز در این میدان حضور کمتری داشتند شکوفا شود.

محمدرضا عارف، محمود صادقی، علی مطهری، سلحشوری و …از چهره‌هایی بودند که به سلبریتی‌های مجلس دهم معروف شدند اما نمی‌توان آنها را در لیست لابی‌من‌های مجلس دهمی قرار داد. از سوی دیگر غلامرضا تاجگردون و محمدرضا تابش از جمله افرادی بودند که قدرت لابی انها در میان ضعف اصلاح‌طلبان مجلس دهم شکوفا شد و توانستند در این میدان ظهور و بروز کنند. از سوی دیگر محمدرضا حاجی بابایی و مجتبی ذوالنوری افرادی بودند که نقش بسیج نیروهای اصولگرایی را بر عهده داشتند. چهره هایی چون کاظم جلالی نیز نقش پررنگی در لابی های درون پارلمانی و تغییر مسیر تصمیمات نمایندگان داشتند.

مجلس بدون لابی من

مجلس یازدهم اما گویا قرار است مجلسی بدون لابی من باشد، مجلسی که در آن عنان کار تا اینجا در دست تندروها و افراطیونی جدید یا قدیمی است و عقلایی که تصور می شد با تکیه بر سوابق درون پارلمانی یا وجهه حزبی می توانند لیدرگونه عمل کنند یا نفوذ یک لابی من را در بهارستان ایفا کنند تا اینجای کار کنار زده شده اند.

باید دید در سال های باقیمانده از عمر این مجلس فضای درون پارلمانی و لابی بهارستان قرار است چه حال و هوایی را طی کند.

۲۷۲۷