پرسش از چیستی فلسفه و کیستی فیلسوف، سابقهای چندین هزارساله دارد. درست از زمانی که انسان اولیه به فضائل مدنی آراسته شد و تبدیل به انسان خلاق و سپس انسان خردمند شد، پرسشهایی درباره سعادت، فضیلت، عدالت، راستی و زیبایی او را دربرگرفت و نخستین شبه نظامهای فلسفی در یونان باستان و در فلسفههای پیشاسقراطی […]
پرسش از چیستی فلسفه و کیستی فیلسوف، سابقهای چندین هزارساله دارد.
درست از زمانی که انسان اولیه به فضائل مدنی آراسته شد و تبدیل به انسان خلاق و سپس انسان خردمند شد، پرسشهایی درباره سعادت، فضیلت، عدالت، راستی و زیبایی او را دربرگرفت و نخستین شبه نظامهای فلسفی در یونان باستان و در فلسفههای پیشاسقراطی (شش قرن قبل از میلاد مسیح) تکوین یافت. میگوئیم شبه نظام فلسفی چون فلسفه در آغازگاه خود در یونان باستان، بیش از آنکه سقراط، افلاطون و ارسطو (چهار قرن قبل از میلاد مسیح) در آتن سربرآورند، بر اساس کیهانشناسی اساطیری تبیین میشد. هر چند در همان دوره نیز فیلسوفانی چون هراکلیت، طالس و انکسیمانوس میزیستند. اما در مجموع فلاسفه پیشاسقراطی به کیهانشناسی و هستیشناسی گرایش داشتند و بالاتر از آن یافتههای خود را به زبانی موهوم و شاعرانه و به سیاق رسولانه و کاهنانه بیان میکردند. اما با ظهور سقراط که شناخت واقعی را سرچشمه گرفته از درون انسان میدانست و افلاطون که خاستگاه فلسفه را شگفتی در برابر جهان میدانست و در نهایت ارسطو که فلسفه را علم به موجودات از آن رو که وجود دارند میدانست، نظامهای راستین فلسفی شکل گرفتند و به عبارت بهتر خرد فلسفی تاسیس شد.
فلسفهای که هزار سال مداومت داشت و در آغاز قرون وسطی (پنج قرن پس از میلاد مسیح) درست پس از پایان امپراتوری روم به محاق اقتدار کلیسا رفت و تا سقوط قسطنطنیه و پایان امپراتوری روم شرقی در قالب فلسفه مسیحی خود را نمایاند. چه اینکه در سراسر قرون وسطی، فلسفه در ارتباطی زنده و موثر با دیانت مسیحی شکل گرفت. اما در روزهایی که فلسفه یونانی محجور بود و فلسفه مسیحی دائرمدار تفکر در مغربزمین بود، در سوی دیگر جهان فلسفه یونانی ارج یافت و فیلسوفان مسلمان (نُه قرن پس از میلاد مسیح) با سردمداری فارابی و ابنسینا، نظامهای فلسفی از یاد رفته را احیا کردند. البته این احیا چند سده بیشتر به طول نینجامید و با ظهور ملاصدرا (پانزده قرن پس از میلاد مسیح) فلسفه یونانی با دیانت اسلامی تلفیق شد و شئونی التقاطی یافت. درست در همین زمان و با ظهور رنه دکارت در مغربزمین، فلسفه شانی انتقادی یافت و لباس مسیحیت را از تن درآورد و دوره جدید فلسفه غربی آغاز شد که تا کنون نیز دوام دارد. اما بیان این تاریخچه مختصر فلسفه تنها مقدمهای بود تا به این پرسش بپردازیم که موضوع فلسفه چیست و فیلسوفان چه کسانی هستند؟
برای پاسخ دادن به این پرسش که فیلسوف کیست میتوان راه دورتر ولی مفیدتری را انتخاب کرد تا از آن رهگذر بدانیم که چه کسی فیلسوف نیست و به قول منطقیون، به جای توجیه ایجابی از توجیه سلبی بهره ببریم. بدیهی است که این مسیر اگر چه راه رسیدن به پاسخ را طولانیتر میکند، اما پاسخ واضحتر و دیدگاهی مبینتر را پیش روی ما فراهم میآورد و از آنجایی که وضوح و روشنی و به بیان دیگر طرح دقیق مسئله در خرد فلسفی مقام بالاتری نسبت به پاسخهای سریع و سطحی دارد، این کار ما در خلافِ جهت حرکت کردن جریمهای ندارد چون وارد مسیر ورود ممنوع نشدهایم!
قرار ما بر این شد که پیش از پاسخ دادن به این پرسش که فیلسوف کیست، به این پرسش پاسخ دهیم که چه کسانی فیلسوف نیستند. کسانی مانند نصیرالدین طوسی که درصدد اثبات حقانیت گزارههای دینی هستند، فیلسوف نیستند، بلکه متکلم هستند. باید متوجه باشیم و همگان را نیز توجه دهیم که هر دانشی موضوعیتی دارد و موضوع دانش فلسفه، اثبات گزارههای دینی نیست. ممکن است این سوال برای مخاطب ما مطرح شود که فارابی و ابنسینا در فلسفههای خود به تفصیل درباره صفات و ویژگیهای خداوند سخن به میان آوردهاند. اما این نکته را هم باید مطمح نظر داشته باشیم که توصیف خداوند، اثبات وجود خداوند نمیتواند باشد. اثبات وجود خداوند کار اصلی و اصیل متکلم است و البته ممکن است فیلسوفانی نظیر فارابی و ابنسینا، فلسفه و دین را همعرض یکدیگر و فیلسوفانی مثل ملاصدرا و ملاهادی سبزواری، فلسفه و دین را عین یکدیگر بدانند. با این همه موضوع فلسفه مستقلات عقلی و موضوع کلام الهیات نقلی است.
کسانی مانند شیخ مفید که صدق و کذب احکام مذهبی را استنباط میکنند، فیلسوف نیستند، بلکه فقیه هستند. موضوع دانش فقه معطوف به جزئیات و فروع است و بحث در باب کلیات و اصول را به دانش کلام واگذاری کرده است. در کل فقه یک دانش درجه دوم و به عبارت بهتر یک علمِ دنبالهرو محسوب میشود. با این توضیح که تا مسئلهای حدوث پیدا نکند و امر مستحدثهای به میان نیاید، فقیه نمیتواند وارد میدان نظریهپردازی شود. باید مسئلهای برای مقلد مطرح شود تا مجتهد برای آن جوابی بیاید. اما موضوع فلسفه معطوف به تامل درباره مسائل بنیادین بشری نظیر هستی و زمان و ذهن و زبان است و این مسائل با توقف و جمود جهان نیز دارای اعتبار هستند و از موضوعیت نمیافتند.
کسانی مانند ابنعربی که درصدد تشبث به عرفان و باطنینگری برای وصول به حقیقت هستند، فیلسوف نیستد، بلکه متصوفه هستند. البته برخی از نظریهپردازان نظیر غلامرضا اعوانی متفکرانی نظیر شهابالدین سهروردی را همانند ابنسینا دارای فلسفه و حکمت میدانند. با این تفاوت که ابوعلیسینا صاحب حکمت بحثی و شیخ اشراق صاحب حکمت ذوقی است. اما نظریهپردازان دیگری نظیر مهدی حائری یزدی با رد این مسئله، حکمت ذوقی را عبارتی متناقض ارزیابی میکنند و بر آن هستند که هر کس حکمت را منقسم بر دو نوع بحثی و ذوقی کرده است، از مبانی فلسفه و حکمت بیخبر بوده است. دعوی این دو نظریهپرداز معاصر در مصاحبهای که سالها پیش اعوانی با حائری یزدی انجام داده و خلاصهای از آن در مجله خردنامه صدرا منتشر شده است بسیار خواندنی است.
در آن مصاحبه اعوانی از حائری میپرسد: «آیا حکمت همیشه بحثی است؟» حائری نیز اینچنین پاسخش را میدهد: «اصلا معنای حکمت یعنی علم و علم در علوم حصولی باید انطباق با واقعیت داشته باشد. در علوم حضوری خود معلوم خارجی است. اصلا در اینجا ذوق مطرح نیست.» اعوانی که از توضیحات حائری قانع نشده است پرسشش را اینگونه مطرح میکند: «آیا هیچ نوع علمی نداریم که بحثی نباشد؟» حائری در پاسخ میگوید: «علم حضوری بحثی به معنای حصولی و اکتسابی نیست، بلکه به معنای حضور و وجود معلوم نزد عالم است.» با این پاسخ حائری است که اعوانی بلافاصله در مقام نتیجهگیری میگوید: «پس علمی داریم که بحثی نباشد.» حائری این مرتبه با صراحت بیشتری جوابش را میدهد: «بله داریم و فرقش با علم حصولی این است که علم حصولی در خارج بر معلوم انطباق پیدا میکند و علم حضوری عین معلوم است. اما ذوق در هیچیک نیست.» غرض از نقل این پرسش و پاسخ، تحدید حدود کارویژه فلسفه و عرفان و تفکیک و تمیز شان فیلسوفان و عارفان بود.
تا اینجا توانستیم نشان دهیم که چه کسانی فیلسوف نیستند و دانستیم که متکلمین و مجتهدین و عارفین با اینکه در زمره متفکرین و متعلمین دستهبندی میشوند، اما در زمره فیلسوفان نمیتوانند قرار بگیرند. در قسمت بعدی این یادداشت به این پرسش پاسخ خواهیم داد که چه کسانی فیلسوف هستند.
* نویسنده و روزنامهنگار اندیشه
Saturday, 7 December , 2024