حجت الاسلام جواد محدثی در کتاب «سینای نیاز؛ شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان» به توضیح و تفسیر این ادعیه مخصوص ماه مهمانی خداوند متعال پرداخته است. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرازهای دعای روز ششم ماه مبارک رمضان عبارت است از: ۱- ذلّتِ گناه ۲- انتقام الهی ۳- دوری از موجبات خشم خدا أَللّـهُمَّ لا […]

شرح دعای روز ششم مهمانی خدا / «الهی... اگر ما را بردار کنی، رواست، مهجور مکن

حجت الاسلام جواد محدثی در کتاب «سینای نیاز؛ شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان» به توضیح و تفسیر این ادعیه مخصوص ماه مهمانی خداوند متعال پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرازهای دعای روز ششم ماه مبارک رمضان عبارت است از: ۱- ذلّتِ گناه ۲- انتقام الهی ۳- دوری از موجبات خشم خدا

أَللّـهُمَّ لا تَخْذُلْنی فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ و َلاتَضْـرِبْنی بِسِـیاطِ نَقِـمَـتِکَ

و َزَحْزِحْنی فیهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ و َأَیادیکَ یا مُنْتَهی رَغْبَةِ الرّاغِبینَ.

ذلّتِ گناه

دلهای ما که تیره شد از زنگ معصیت
یا رب به نور معرفت خود صفا ببخش

دور، ار زکاروان حقیقت فتاده ایم
ما را به رهروان طریق وفا ببخش

آلوده از نخست نبودیم، کامدیم
ما را به حسن سابقه، روز جزا ببخش

معصیت خدا، ذلّت آور است، همچنانکه طاعتش، عزّت آور…

گناه و نافرمانی، پیروی از دل و هوا و هوس است و آنکه درپی هوسرانی افتد و هواپرستی کند، بناچار به هر دری خواهد زد، دست به هر کاری خواهد زد، تا خواسته «دل» را برآورد، هرچند با دوری از «خدا» و با ستم به «مردم» باشد،

گرچه با نادیده گرفتن «حقّ» دیگران شود.

گرچه به تسلیم در برابر هر ناکسی و خضوع در مقابل هر آلوده دامنی، به دست آید.

امّا اطاعت از خدا، فخر و عزّت انسان است.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «خدایا!… عزّت برایم همین بس که بنده «تو» باشم، و فخر و مباهات، برایم همین کافی است که «تو» ربّ من باشی».

گناه، انسانیت انسان را می شکند، ارزش وجودی او را درهم می ریزد، فطرت پاک و نورانی او را می آلاید، گنهکار را پیش خالق و خلق، سرافکنده می کند، انسان را در زیر ضربات تازیانه وجدان، عذاب می کند، ذلّت دنیا و نکبت آخرت را فراهم می آورد، انسان را بنده شیطان و مطیع نفس و غلام هوس می کند.

آیا اینها در ذلّت آوری گناه، بس نیست؟

اگر وجدان کسی نمرده و فطرتش آلوده نشده باشد، از گناه، احساس «شرم» می کند. خود را پیش خدا، سرشکسته و پیش بندگان، رسوا می بیند و چه کیفری سخت تر و دردناکتر از این؟!

انتقام الهی

درماندگی است، اهل گنه بودن،

شرمندگی است، شیوه عصیانی…

آری… ای خدای منتقم! گرفتار گناه بودن، خذلان و خواری می آورد، و معصیت کار بودن، ما را گرفتار تازیانه انتقامت می کند.

ولی… تو ارحم الراحمین و مهربان ترینی، تو خدایی، تو خالقی، تو بی نیازی، تو ای پروردگار، به عقوبتمان محتاج نیستی، امّا، ما به لطف و احسان تو نیازمند و محتاجیم، ما را به خاطر گناهانمان خوار مگردان و با ضربه های انتقامت، ما را عقوبت مکن.

«الهی… اگر ما را بردار کنی، رواست، مهجور مکن.

و اگر به دوزخ فرستی، سزاست، از خود دور مکن.

الهی… ضرورت به هیچ درگاهم نیست

از پیش خطر، و از پس، راهم نیست

دستم گیر، که جز فضل تو پناهم نیست».[۱]

دوری از موجبات خشم خدا

خواسته ایم که خداوند، لطف کند و از آنچه موجب نارضایی و خشم اوست، دورمان کند، بازمان دارد، جلوگیرمان شود، توفیق ترک معصیتمان دهد.

مگر جز اینست که ترک فرمان، موجب «سخط» است و «عصیان»، عامل طرد؟ پس رعایت این نکات، از خشم خدا دورمان می کند.

وای… که چه بی دردند گنهکاران! آنانکه فرصت عمر، به رایگان از کف می دهند، آنانکه خیانت پیشه و دزدند، باطل پرست و حق گریزند، گرانفروش و محتکرند، ستمگر و مردم آزارند، رباخوار و رشوه گیرند، فاسد و مفسدند، دغلباز و ریاکارند، مردم فریب و حیله گرند، با «حق» درمی افتند، با زبان، با دست، با پول، با موقعیّت…

باطل را یاری می کنند، با کمک، با تأیید، با امکانات، با سکوت…

به فرمان خدا بی اعتنا و به آیات قرآن بی توجّهند و به دعوت انبیا، پشت پا می زنند.

اینها… و اینها، موجبات سخط الهی است.

جوانمرد باشیم و از اینها کناره گیری کنیم، آزاد باشیم و قید طاعت حق را برگردن بیفکنیم. انسان باشیم و ارزش را در «آدمیّت» بدانیم.

خداوند می فرماید: «آیا آن کس که درپی «رضوان» و خشنودی خداست، همانند کسی است که به «سخط» و خشم الهی باز گردد؟…(هرگز)، مأوای چنین انسانی جهنم است، و بد جایگاه و سرنوشتی است».[۲]

امّا باید لطف خدا دستگیرمان شود. اگر خدا توفیق دهد، اگر یاری و مدد نماید، اگر ما را مشمول «منّت» و «نعمت» خویش سازد، شاید بتوانیم از چاه ویل «نفس» به درآییم و به عروجگاه تقوا و مقام «رضا» برسیم.

و این از خداوند، دور نیست.

چرا که او، آخرین امید و آخرین پناه و منتهای خواسته علاقه مندان و راغبین است.

منابع:
[۱] ـ خواجه عبداللّه انصاری، مناجات نامه.
[۲] ـ آل عمران، آیه ۱۶۲.

۲۳۶۲