به ترتیب الفبا؛ رضا بابک، احترام برومند، قطب‌الدین صادقی، بهروز غریب‌پور، منیژه مُحامدی، هادی مرزبان، علی نصیریان، حمیدرضا نعیمی و… از جمله چهره‌های شناخته‌شده دنیای هنرند که در روزهای اخیر بر بازگشت حریم تئاتر شهر تاکید کرده‌اند. حذف حریم یا حصار از اقدامات غلامحسین کرباسچی، شهردار سابق تهران بود که از زمان عملیاتی‌شدن در دهه […]

تعیین حریم تئاتر شهر یا گذاشتن آن‌ها که آزارمان می‌دهند پشت دیوار؟

به ترتیب الفبا؛ رضا بابک، احترام برومند، قطب‌الدین صادقی، بهروز غریب‌پور، منیژه مُحامدی، هادی مرزبان، علی نصیریان، حمیدرضا نعیمی و… از جمله چهره‌های شناخته‌شده دنیای هنرند که در روزهای اخیر بر بازگشت حریم تئاتر شهر تاکید کرده‌اند.

حذف حریم یا حصار از اقدامات غلامحسین کرباسچی، شهردار سابق تهران بود که از زمان عملیاتی‌شدن در دهه ۷۰ تا امروز، موافقان و مخالفان خود را داشته است.

حصارهایی از جمله نرده‌ پارک‌ها که نه فقط عناصر بصری ناخوشایند که از دید حذف‌کنندگانش، نشانه‌ بی‌اعتمادی به آن‌هایی بود که به هر دلیلی راهی به این سوی نرده ندارند.

حصارزُدایی کرباسچی البته تنها به پارک‌ها محدود نماند و در مجموعه تئاتر شهر هم رخ داد. بنایی اکنون ۴۸ ساله که در سایه پذیرندگی‌اش، هر آن‌چه داشت را سخاوتمندانه در اختیار هَمِگان گذاشت، با آن که می‌دانست در میان این هَمِگان، هستند کسانی که در مسیر نابودی‌اش پیش خواهند رفت.

به زمین‌خوردن کلنگ بنایی جدید در سال ۸۲ در جایی که پارکینگ تئاتر شهر بود و ترک برداشتن دیوار تالار قشقایی در پی گودبرداری‌های غیراصولی منتج از آن، جاگیری خروجی ایستگاه مترو در چند متری این مجموعه که از جمله با اعتراض زنده‌یاد حمید سمندریان مواجه شد و از همه اهالی تئاتر دعوت کرد تا مخالفت خود را با این اقدام به‌صورت قانون‌مند اعلام کنند هرچند این اعلام مخالفت راه به جایی نبرد و تعمیرات غیرکارشناسانه تحت عنوان بازسازی در سال ۸۶ و بهت‌زدگی اهالی تئاتر از آن‌چه بعد از شش‌ماه انتظار برای بازشدن درهای این مجموعه دیدند که از جمله با اعتراض بهرام بیضایی و اعلام مراتب تاسف او از این که تئاتر شهر شبیه چلوکبابی‌ها شده است، همراه شد. این‌ها تنها بخشی از مصائب درونی تئاتر شهر در طول این سالیان بوده و هم‌زمان با آن، در بیرون از این ساختمان مدور نیز بودند و هستند کسانی که بی‌خبرند از اهمیت و ارزش آن‌چه این مجموعه، گشاده‌دستانه ارزانی‌شان داشته است.

این بی‌خبران جایی‌اند حوالی پارک دانشجو؛ پارکی که مدت‌هاست مامن کسانی‌ست که «دیگری» خوانده می‌شوند. «دیگری»هایی که فکر حذف‌شان را در سر داریم و در زبان «مُختَلِف» می‌نامیم‌شان و در ذهن «مُتِخَلِف».

این حذف هر عنوانی که بر پیشانی داشته باشد، چه حصارکشی و چه تعیین حریم، نه نقطه پایانی بر این جدال که مصداق نمک به دریا ریختن است و موجب طرح این سوال که انتظار این روزهای اهالی تئاتر برای تعیین تکلیف حریم تئاتر شهر را می‌توان پیامی به ساکنین آن سوی این حصار هنوز برپانشده دانست که اینجا محدوده‌ای‌ست که بودن شما در آن موجب آزار ماست؟ و اگر مصریم که با کشیدن دیواری، حصاری، حریمی و… نشان‌شان دهیم که بودن‌شان آزارمان می‌دهد، شکست‌مان را در تحقق شعار «تئاتر برای همه» می‌پذیریم؟ یا اساسا چنان آزرده‌خاطرمان کرده‌اند که هیچ می‌پنداریم‌شان و در شعار هم به حساب‌شان نمی‌آوریم؟

این که ما مددکار اجتماعی نیستیم و توان و اجازه ساماندهی آن‌چه در اطراف ساختمان مدورمان می‌گذرد را نداریم بر کسی پوشیده نیست اما شاید بتوانیم پیشنهاد دیگری جز طرد بیشتر این مطرودان و پس‌راندن‌شان تا پشت آن‌جا که حریم خود می‌دانیمش، روی میز مدیران فرهنگی و شهری بگذاریم و امنیت‌مان را با حضور گسترده و برنامه‌ریزی‌شده نوازندگان، نمایشگران، نقالان و راویان و… به گرد این قلب زخم‌خورده اما هنوز پُرتَپِش تامین کنیم نه با حصارکشی.

۵۸۲۵۹