صبا نوشت: مجید امانی‌زاده، رییس انجمن صنفی مدیران و دستیاران تدارکات سینمای ایران گفت: صندوق اعتباری هنر در ماه رمضان امسال از من دعوت کردند برای افطاری…آیا ما در این مراسم‌ها و نمایش‌ها که دوست دارند، هنرمند محسوب می‌شویم که ما را دعوت می‌کنند؟ اولین شوک در تاریخ ۲۴ بهمن سال ۱۴۰۱ قرار بود، جلسه‌ای […]

رییس انجمن صنفی مدیران و دستیاران تدارکات سینما ایران: ما را دعوت کردند، چقدر شگفت‌انگیز!

صبا نوشت: مجید امانی‌زاده، رییس انجمن صنفی مدیران و دستیاران تدارکات سینمای ایران گفت: صندوق اعتباری هنر در ماه رمضان امسال از من دعوت کردند برای افطاری…آیا ما در این مراسم‌ها و نمایش‌ها که دوست دارند، هنرمند محسوب می‌شویم که ما را دعوت می‌کنند؟

اولین شوک

در تاریخ ۲۴ بهمن سال ۱۴۰۱ قرار بود، جلسه‌ای معاونان صندوق اعتباری هنر با رؤسای صنوف داشته باشند…

در کمال تعجب و بدون اطلاع قبلی، معاون اصلی مدیر عامل صندوق هنر(آقای کریمی) حاضر نشدند و تنها یکی دیگر از معاونین صندوق اعتباری هنر به نام آقای حیدری حضور پیدا کردند و اکثر حاضرین از این بی احترامی گله مند شدند.

در آن جلسه متوجه شدیم عضویت ۴۵ نفر از اعضای صندوق هنر به صورت تعلیق درآمده که در نتیجه بیمه آنان قطع شده است، که از قضا نام یک عضو ما نیز در بین آن لیست بود و تا به امروز و این ساعت که با شما صحبت میکنم(ساعت ۱۱ شب ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲)، بیمه‌ی فرد مورد نظر ما مشکلش حل نشده است.

باید اشاره کنم، آقای ملکی نماینده‌ی خانه سینما پیگیری های فراوانی انجام دادند ولی خب حدود ۴ ماه تعویق برای نداشتن حق بیمه، خطرات و عواقب بدی را برای فرد در پی خواهد داشت که هنوز هم به سرانجام نرسیده است.

شوک دوم و روایت یک قصه‌ی تلخ

شهریور ماه سال گذشته برای حل موضوع بیمه تکمیلی یک نفر از اعضای‌مان که فرزند بیماری داشتند مجبور شدم نزد آقای کریمی بروم و با خواهش و تمنا وی را راضی کنم عضویت وی را تایید کنند. آن‌جا بود که ایشان فرمودند این مورد استثنائا انجام می‌شود ولی از این پس کسی از اعضای مدیران تدارکات را به عضویت قبول نخواهند کرد.

علتش را که پرسیدم گفتند چون مدیران تدارکات و چند صنف دیگر مثل لابراتوار، مدیران سینما، دستیاران فیلمبرداری و …صنف هنری نیست!!

با این‌که شوک زده شده بودم لبخند تلخی زدم و گفتم پس تکلیف چیست؟ گفتند به احتمال زیاد و در سال آینده امکان دارد اعضای این صنف و چند صنف دیگر که در آیین نامه صندوق نامی از آنان نیامده است، کلا از صندوق حذف شوند!!
اینجا بود که آب یخ بر بدن داغ و آتشین بنده ریخته شد و فکر کردم ادامه صحبت و چک و چانه زدن فایده ندارد و مخاطبم هنرشناس نیست که بخوام حرفی بزنم.

در واقع آن‌جا بود که تأسف خوردم و فهمیدم افرادی در صندوق حمایتی هنر برای هنرمندان خانه سینما تصمیم می‌گیرند و بر مصنب حکمرانی نشسته اند که خود از هنر و هنرمند بودن چیزی نمی‌دانند و شاید در طول عمرشان ۲۰ فیلم حرفه‌ای هم حتی ندیدند!

هویت و فلسفه‌ی وجودی از دست رفته

بعدها هم طی صحبت های متعدد با صندوق اعتباری هنر، این نهاد، مدیران تدارکات و اعضای انجمن صنفی را، هنرمند تشخیص نداده‌اند. جای بسی تأسف و شگرف است کسی در این نهاد نیست که هنرشناس باشد؟ بداند هنرمند کیست؟

آیا این نهاد می‌داند اعضای این انجمن با آزمون و راستی آزمایی و به صورت کاملا حرفه‌ای عضو انجمن می‌شوند؟

معنی تدارکات در ذهن این افراد چیست؟

چرا نمیخواهند بفهمند یکی از پایه های اصلی فیلم گروه تدارکات است، تدارکات با تمام شاخه های فیلمساز مرتبط است و باید در تمام زمینه ها شناخت داشته باشد. فیلمسازی بدون گروه تدارکات که مدیر، سرشاخه آن هست، محال است.

یک اتفاق مفید و سازنده

از سال گذشته برنامه ریزی هایی برای ارتقاء و رشد مدیران، دستیاران و همیاران انجام شده است که امسال کلاس های آموزشی و هم اندیشی راه اندازی شده است.

تمام اعضا بعد از پذیرفته شدن در مقررات و آیین نامه‌های آموزشی و حرفه‌ای ما باید مراحل آموزشی سینمایی در تمام زمینه ها را نیز بگذارند.

از کارگردانی تا فیلمنامه و تدوین و طراحی صحنه و همه‌ی تخصص های سینما. چون گروه تدارکات و مدیر تدارکات با تمام گروه های دیگر دائما در تعامل و کار کردن هستند.

ریاست و ریاست جدید

در ابتدای ورود ریاست جدید آقای پوراحمدی در صندوق هنر، شوآف بسیار دیده شد، ولی الان تبدیل به طبل توی خالی شده است و با ایجاد دست اندازهایی که برای هنرمندان سینما قرار داده اند، گویا نهاد قانونی خانه سینما و اصناف سینمایی مربوطه را نیز قبول ندارند.

ما به خانه سینما اعضا را معرفی می‌کردیم و خانه سینما به صندوق اعتباری هنر لیست‌ها را می‌داد، برای استفاده از خدمات.

اما حال باید برای تایید عضویت از هفت خان گذر کرد، حالا بماند که برای بیمه شدن باید مدت‌ها منتظر ماند!

یک روش ارتباط گیری عجیب

اکنون که بیمه ها قطع می‌شود و می‌گوییم چرا بی خبر، پاسخ می‌دهند که ما با همه ارتباط گرفتیم و به طور شخصی پیامک داده ایم. من از شما می‌خواهم خودتان فکر کنید. این نوع ارتباط گرفتن رسمی و معتبر است!؟

خیلی ها شماره هایشان تغییر کرده است. شاید بعضی ها نتوانستند ببینند. اختلال‌های احتمالی در فرستادن پیام و احتمال هر رویدادی که شاید منجر به ارتباط درست نشود.

برای تماس با افرادی که قرار است بیمه آنان قطع شود به خود زحمت نمی‌دهند یک تماس بگیرند. در زمانی که فرد به مراکز بهداشتی مراجعه می‌کند برای گرفتن خدمات تازه متوجه می‌شود بیمه ندارد و این تبدیل شده است به دلهره برای رؤسا که نکند اعضای‌شان در شرایط خاص و حوادث با قطع بیمه رو به رو شوند.

اینجا کجاست و ما کجاییم!؟

عذرخواهی می‌کنم، خیلی وقت است که چارچوب نهاد ها نامشخص است. دقت کنید: صندوق اعتباری هنرمندان

حال فرض بگیرید شما از اسم این نهاد به عنوان شخص سوم، این برداشت را می‌کنید:

نهادی که حامی هنرمندان است. پیگیر و دلسوز هستند. پرسنل آن‌ها آموزش دیده هستند و رفتارشان حرفه ای است.

به عنوان شخص سوم نگاه کنید لطفاً…

شما خودتان رییس یا مسئول یا از معاونین این سازمان و نهاد

به فکر بیمه هنرمندان هستید؟ به فکر رفاه هنرمندان هستید؟

به این می‌اندیشید که اگر کسی به دلیل کهولت سن و سختی های کار، نتوانسته دو سال یا بیشتر کار کند، این آدم بیکار است و ناتوان شده است در معیشت و رفاه، حال این انسان با این‌همه سابقه فعالیت هنری در سینما و تلویزیون چه باید کند؟

آیا شما که رییس هستید می‌گویید خب ایکس و ایگرگ که دوسال کار نکردند بیمه قطع و خدمات هم قطع!؟

آیا شما می‌گویید خب فلانی چرا نتوانسته کار کند با این سابقه، و ما به عنوان مسئولان صندوق اعتباری هنر چه کمکی می‌توانیم کنیم که مشکل رفاهی و معیشتی نداشته باشد؟

در کل دنیا برای هنرمند ارزش قائل هستند و در زمان از کارافتادگی بیشتر به او خدمات می‌دهند. چرا!؟ چون می‌دانند دیگر نمی‌تواند کار کند و درآمد داشته باشد، پس باید شرایط یک زندگی خوب را داشته باشد.

من می‌گویم ما دلسوزی نمی‌خواهیم. ما آدم‌هایی نیستیم که به دلسوز نیاز داشته باشیم. دلسوزی برای افراد بیچاره است.

ما فقط حق طبیعی خودمان را می‌خواهیم…نه تنها صنف مدیران تدارکات، بلکه تمام صنوف سینما به ترحم نیاز ندارند! حقوق بدیهی و قانونی خود را می‌خواهیم!

بودجه‌ای که دیگر نیست!

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودجه ای برای کمک به اهالی سینما در جهت درمان و کمک معیشت اهالی ناتوان و کم توان سینما، به خانه سینما اختصاص می‌داد ولی در حال حاضر دو سال است، این بودجه در اختیار خانه سینما قرار داده نمی‌شود این بودجه الان کجاست؟

لطفاً این بودجه را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی لحاظ کند و در اختیار خانه سینما قرار دهد…

ما نزدیک ۱۰ بیمار خاص و سرطانی داریم که دیگر قادر به کار نیستند و درآمد ی ندارند، ضمن اینکه درمانشان کلی بار مالی دارد، آیا شده است به این افراد توجه کنید!؟

یکی از اعضای مبتلا به بیماری سرطان در شرایط حاد قرار دارد، این بنده خدا، برای مراحل درمان ناتوان است، از هفتم اسفند ماه ۱۴۰۱ برای ایشان درخواست کمک بلاعوض کردیم تا گوشه ای از هزینه درمانش باشد ولی دریغ از از کوچکترین توجه ….البته چه تأسف بار است که باید بگویم: با این لطفی که آقایان دارند، بیمه اش را قطع نکنند، باید شکرگزاری کنیم!

وظیفه ی صندوق اعتباری هنر، اعتبار دادن به هنرمندان است یا…؟

آیا این افراد وجدان درد نمی‌گیرند؟

آیا وقتی دستور قطع بیمه افراد را امضا می‌کنند دست‌شان لرزش پیدا نمی‌کند؟

چه سوال بیهوده‌ای است…بله اگر اینطور بود که وضعیت به این گلایه ها و حرف‌ها نمی‌رسید….

ما را دعوت کردند، چقدر شگفت‌انگیز!

صندوق اعتباری هنر در ماه رمضان امسال از من دعوت کردند برای افطاری…آیا ما در این مراسم‌ها و نمایش‌ها که دوست دارند، هنرمند محسوب می‌شویم که ما را دعوت می‌کنند؟

بنده باید خیلی بی‌غیرت باشم بروم سر سفره‌ای طویل و افطار کنم، وقتی همکاران و اعضای صنف که مرا به عنوان نماینده انتخاب کرده اند به جای حل مشکلات آنان وارد نمایش بشوم.

من با پولی که می‌تواند جلوی مرگ بیماران را بگیرد، با حس گرسنه بودن افرادی که به نان شب خودشان محتاجند، به مستاجری که به دلیل کرونا و بیکاری‌های این یکی دو سال گذشته نتوانسته اجاره اش را بدهد و صاحب خانه بیرونش کرده و با همسر جوان خود که تازه عروس است در مسافر خانه راه آهن زندگی می‌کند، به افرادی که به علت نا توانایی، نتوانسته‌اند حق بیمه خود را بدهند و….چگونه میتوانستم چنین دعوتی را قبول کنم!؟

من باید زهرمار بخورم!

البته بنا به دلیل نامعلوم و البته ظاهرا این ضیافت کنسل شد….!

در این مواقع که خودشان دوست دارند، لطف میکنند، منت می‌گذارند به ما هنرمند می‌گویند….خیلی ممنون از شما!

و اما یک مصاحبه‌ی شگفت‌آور!

آقای کریمی معاون صندوق در مصاحبه‌ای اخیرا، گفته اند که مشکل بیمه وجود ندارد و بیمه هیچ کس از هنرمندان قطع نشده است، چرا ایشان حقیقت را کتمان می‌کنند؟

امیدوارم که این کلام اشتباه، سهوی بوده باشد….

وگرنه معاون در این حد نمی‌تواند بی اطلاع باشد!

بنده لیست ۴۵ نفری که به خانه سینما داده اند و اعلام کردند تعلیق و قطع بیمه شده است را در اختیارتان قرار می‌دهم، شاید یادشان بیافتد که چه کار کردند (لیست فوق در جلسه ۲۴ بهمن ماه ۱۴۰۱ توسط آقای حیدری از معاونین صندوق داده شده)

بعداز آن هم داشتیم افرادی که بیمه هایشان قطع شده…..

حال که می‌بینیم، بیمه تکمیلی تعدادی از افراد نام آشنای سینما را قطع کردند که واقعا سناریوی تراژیک و خنده داری ست.

و به حرف بنده می‌رسید که در این صندوق کسی از هنر چیزی نمی‌داند و هنرمندان را نمی‌شناسند. با آبرو، جان و زندگی هنرمندان بازی می‌کنند.

اگر برای هرکدام اتفاقی بیافتد آقایان معتقد، مدیون خواهند بود.

ضمن این‌که باید شخصا بگویم ما هم موافق پالایش هستیم که کسی که واقعا کار می‌کند عضو صنف باشد، همان‌طور که گفتم همه از فیلترهای حرفه ای عبور می‌کنند و بعد عضو می‌شوند.

و قبلا هم اینطور بود که با تعامل صنف و خانه سینما، صندوق هنر، خدمات را ارائه می‌کردند.

آرزو و فریادی بلند از درماندگی

خیلی دوست دارم الان در یک لوکیشنی که سال‌ها پیش در آن کار می‌کردیم و اطراف آن کوه های بلند قرار داشت، می‌بودم.

چرا؟ تا فریاد بزنم!

چرا؟ چون ما را می‌خواهند زنده به گور کنند، برای حق قانونی خودمان. برای بیمه همکارانم.

همکارانم که دچار مشکل شده اند و سال ها کار کرده اند و در حال حاضر که بیکار شده‌اند، می‌خواهند بیمه و خدمات ندهند!

می‌خواهم بروم بالای آن کوه که در آنجا فیلمبرداری داشتم فریاد بزنم به خدا…

گلایه کنم از خدا …

خدایا گناه ما این بود که خواستیم کار فرهنگی هنری انجام دهیم در زندگی؟

گناه ما این بود که می‌خواستیم در حرفه ای باشیم که به آن علاقه داشتیم؟

صدای ما را کسی می‌شنود؟

اکنون آقای ملکی به عنوان رابطی بین خانه سینما و صندوق اعتباری هنر ماه هاست در حال تلاش برای حل مشکلات و به خصوص بیمه هستند. ایشان در تلاش هستند اما من نمی‌دانم ارتفاع این دست انداز چقدر است!

بغض دارم و نمی‌توانم دیگر صحبت کنم.

مجید امانی زاده رییس انجمن صنفی مدیران و دستیاران تدارکات سینمای ایران این صحبت‌ها را به طور اختصاصی به صبا گفت و با همان بغضی که داشت، خداحافظی کرد.

اولین جمله مرسوم این مصاحبه را در آخر آن می‌نویسیم که شاید مدیران و مسئولان دوباره آن را بخوانند…

۵۷۵۷